ان شاءالله را که می نویسی صدایی- که مطمئنی از شیطان است- می گوید حالا تو می نویسی ان شاءالله وگرنه تا فردا ساعت چهار و نیم چه اتفاقی با این سرعت می خواهد رخ دهد که دیدار شما را بهم بزند؟؟؟. صبح بیدار می شوی و شادمانه در پی آماده شدن برای قرار عصر هستی .دو ساعت قبل از چهار و نیم لرزه ای وحشتناک بر وجودت میفتد و تا حدی ادامه پیدا می کند که حتی توان دادن پیام برای بهم زدن دیدار را هم نداری و دست به دامان همسر می شوی برای تماس با مخاطب منتظر.

و این گونه می شود که خدای مهربان تو را مورد نوازش قرار می دهد تا دیگر ان شاءالله نوشتن هایت با باور قلبی باشد . که تا او نخواهد برگی از درخت نیفتد.

 

 

+لرزه مقدمه ی تب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها