می‌گفت مطلبی خونده که داخلش نوشته بوده "خانم‌هایی که در سنین بالا بچه‌دار می‌شوند با بچه مهربان‌تر برخورد می‌کنند!" و به طور خاص اشاره کرده به این که سر بچه کمتر فریاد می‌زنند.

اطرافم می‌گردم و به مادرهایی که در سنین مختلف بچه دار شدن نگاه می‌کنم (نگاه ذهنی!)

چی میشه که یه خانم در سن سی و چند بچه دار میشه؟ به این می‌رسم که یا اون خانم دیر ازدواج کرده یا سن پایین ازدواج کرده و به هر دلیلی (که به خودش مربوطه) صلاح دیده که تا اون سن بچه ای نداشته باشه. خانمی که تا سن سی و چند صبر کرده و بعد بچه دار شده فرصت کافی داشته که به هر کاری که علاقه داره برسه از درس و سفر ماجراجویانه و. و در کل گشت‌هاشو زده و دیگه حسرتی به دلش نمونده جز آوردن یه شمبس گمبلی به این دنیا و در کل هم تو اون سن پخته‌تر از ده سال قبل‌شون هستند و اغلب صبورتر شدند

اما.

خانم‌هایی که در سنین پایین بچه دار شدند یا همزمان ی درس هم خوندند و بچه فرستاده شد به خانه‌ی عزیزان و نزدیکان و مهدکودک یا به خاطر فرزند قید ادامه‌ی تحصیلات عالی و کار را زدن و. این مادرها گاهی طفل خود را مقصر طی نکردن پله‌های ترقی می‌دودند و شاید دلیل بعضی از بی حوصلگی‌هاشون همین باشه که می‌تونستن بهتر باشند و حال دل خوشتری داشته باشند اما این که الان این حالات را ندارن تقصیر این طفل معصومه.شاید اگر بچه نمی‌داشتن هم به هیچ کدوم از آن درجات عالی نمی‌رسیدن اما.

دارم به این فکر می‌کنم که حق دارن سر بچه شون فریاد بزنند؟ نه هیچ کس حق نداره سر هیچ کس دیگه فریاد بزنه اما اگه زد بیا و مقایسه اش نکن نگو مادر بدیه شاید تو مادری کردن کمال گراست واسه همینه که بهش فشار اومده و اون یکی که اصلا هیچی نمیگه شاید کلا راحت گیره و .

بعدش باز فکر می‌کنم و به این می‌رسم که در کل ازون جایی که هیچ کدوم از بنده‌های خدا را نمیشه شناخت! و ازون جایی که ما تو زندگی هیچ کس نیستیم و نمیدونم چی بهش می‌گذره بهتره خیلی زیبا(بدون قضاوت) از کنار این تیپ افراد و شرایط عبور کنیم  .

 

 

عکس برداشت شده

ازین پیج


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها