اوایل چادر و مقنعه اش  فرقی با بلوز برایش نداشت* .

گرما و سرمانداشت.پشت فرمان ماشین و موقع رفتن کنار دریا نداشت .راحت می پوشیدشان

بعد از مدتی حس کرد رانندگی با چادر سخت شده نمی دانست چرا چادر یهو آمده توی دست و پایش. برای همین موقع رانندگی چادر را گذاشت صندلی عقب تا آزاد شود از آن همه دست و پاگیری .اشکالی هم نداشت! موقع پیاده شدن می پوشیدش!

مدتی بعدتر حس کرد چادرش چقدر سنگین شده! و کنترلش سخت مخصوصا موقعی که کتاب به بغل است (یا بچه به بغل یا خرید به دست یا.) حتی مقنعه اش را می کشد عقب.برای به خطر نیفتادن اسلام!! چادرش را کنار گذاشت بلکه حدود اسلامی را راحت بتواند اجرا کند!!!

بعدتر تر حس کرد مقنعه اش دارد خفه اش می کند چاره چه شد ؟ مقنعه را گشاد کرد و.

 

بعد تر تر تر .

 

چه می شود که ناگهان همان چادرِ همیشگی در همان محیط و آب هوای همیشگی باعث گرفتگی خُلق می شود؟

 

و یا نه حتی چادر .بلکه یک روسری خیلی نازک !

شاید بشه گفت گرفتگی از جای دیگری است هوم؟

 

 

*همان قدر پوشیدنش پذیرفته شده بود

 

 

+

آخرش

+photo 98/11/16

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها